user cart

ورود به حساب کاربری

برای ورود یا ثبت نام لطفا شماره موبایل خود را وارد کنید

ورود به سایت به معنای پذیرش قوانین و حریم خصوصی میباشد

خانه کوچینگ

کوچینگ فراتر از طرح سوالات خوب

کوچینگ فراتر از طرح سوالات خوب

کوچینگ چیزی فراتر از مطرح کردن سؤالات خوب است.

اعضای مؤسس فدراسیون بینالمللی کوچینگ این سؤال را مطرح کردند: «چه چیزی کوچینگ را از روان‌درمانگری و مشاوره متفاوت می‌کند؟» تعریف ICF از کوچینگ، از این گفت‌وگو ایجاد شد:

کوچینگ مشارکت با مراجعان در فرایندی فکربرانگیز و خلّاق است، که الهامبخش است تا توانایی‌‌های شخصی و حرفه‌ای خود را به حداکثر برسانند.

کلمۀ کلیدی در این تعریف «شراکت» است. کوچها هیچ واکنشی را در مقام مشاوره یا تحلیلگر، حتی وقتی دانش و تجربۀ مرتبط دارند، انجام نمی‌دهند. کوچها اساساً شرکای فکری هستند که بر روی کمک به مراجعان متمرکزند که از خلاقیت و منابع خود استفاده کنند تا فراتر از بلوک‌های ذهنی خود را ببینند و مسائلشان را خودشان حل کنند.

شوق و تعهدی که رشد مستمر کوچینگ را تقویت می‌کند، بر پایۀ تجربة کوچینگ برای کوچ و مراجع است. برای من، هنگامی که به اصرار ذهنم برای مشاوره دادن تسلیم نمی‌شوم، هیچ چیز رضایتبخشتر از دیدن مراجعانم نیست که به خودشان می‌خندند؛ زمانی که متوجه می‌شوند به باوری قدیمی چسبیده‌اند.

من عاشق برق نگاه آن‌ها هستم، زمانی که پاسخ مشکل خود را خودشان می‌یابند؛ زمانی که متوجه می‌شوند پیروی کردن از رویاهایشان به کسی آسیب نمی‌زند، احساس آرامش و قدردانی می‌کنند؛ زمانی که احساس میکنم جسارت مراجعانم مثل حبابی بالا آمده است، خوشحال میشوم که آنها را کمک کنم تا خواستههایشان را به حرکت دربیاورند.

مردم برای تمایل داشتن به رشد، نیاز دارند احساس کنند که دیده می‌شوند، شنیده می‌شوند و ارزشمند هستند. در این فضا، ذهنهای خلاق آن‌ها فعال می‌شود. آن‌ها به اندازۀ کافی احساس امنیت می‌کنند تا افکار و اقدامات خودشان را کشف کنند. ممکن است با بالا آمدن قضاوتها و ترس، احساس ناراحتکنندهای داشته باشند، اما زمانی که مراجعان می‌بینند چطور فراتر از بلوک‌های ذهنی خود حرکت می‌کنند، احساس قدرت می‌کنند.

اگرچه بسیاری از اساتید گفتهاند مردم به‌طور طبیعی خلاق، مدبر و کامل هستند، این مفهوم برای اولین‌بار در اثر آلفرد آدلر روانشناس دیده شد. آدلر از ما خواسته بود به قدرتی که مردم در زمان پیدا کردن توانایی‌هایشان احساس می‌کنند، باور کنیم. او می‌گفت: «مردم بیشتر از آن چیزی که او می‌فهمد، می‌دانند»

با جدا شدن از دیدگاه‌های استادش زیگموند فروید، آدلر اظهار داشت ما مجبور نیستیم برای کمک به پیشرفت عموم مردم در اعماق تاریخچۀ روانشناسی فرد وارد شویم. اگر همانطور که آدلر گفت «ما خودمان را با معنایی که به شرایط می‌دهیم،می‌فهمیم، سپس تغییرات یا گسترش معنا در ما فرصتهای جدیدی را ایجاد می‌کنند تا خودمان و اقداماتمان را تعریف کنیم»

دیدگاه آدلر بسیاری از درمانگری‌های جدید را ایجاد کرد. توجهی که آدلر به تودهها داشت، مفهومی اساسی برای کچینگ است. برای مردمی که در پی درمانگر نیستند اما می‌دانند در زمان‌هایی که درخصوص اقدامات و تصمیماتشان مطمئن نیستند چطور فکر کنند، سود خواهند برد و کچینگ این شکاف را پر می‌کند.

ما به آدلر برای تعریف ارتباط کوچینگ مدیون هستیم. حتی اگر کوچینگ شبیه به درمان‌های رفتاری شناختی و مشاورۀ مبتنی بر پرسش باشد، عملکرد واقعی کوچینگ بیشتر به نظریۀ جان دیویی مرتبط است تا رویکرد درمانی یا تجاری.

در سال 1910، دیویی در کتاب کلاسیک خود، با عنوان ما چگونه ما فکر می‌کنیم، تمرین پرسش بازتابی را تعریف کرده بود. دیویی، در‌ مقام اصلاحکنندة آموزشی، قصد داشت روش ریختن اطلاعات در مغز دانش‌آموزان و تست مهارت حافظة آن‌ها را تغییر دهد. او فقط معلمان را تشویق نمی‌کرد تا سؤالات بیشتری بپرسند، او روشهایی از پرسش را تعریف کرد که دانشآموزان به چیزی که فکر می‌کردند می‌دانند شک کنند تا آنها ذهنی بی‌تعصب برای یادگیری گسترده داشته باشند.

دیویی احساس می‌کرد ترکیب ابزاری به همراه سؤالات سقراطی، تفکر انتقادی را برمی‌‌انگیزد و دانشآموزان را وادار می‌‌کند به درون بروند و نظری جدی بر روی افکار خود داشته باشند. آنها بعداً قادر خواهند بود چیزهایی را که می‌دانند از چیزهایی که نمی‌دانند تشخیص دهند، باوری بیانشده را تأیید یا رد کنند، و ارزش ترس یا شک را اثبات کنند. او می‌گفت از لحاظ استعاری، پرسش بازتابی ما را قادر می‌سازد از درختی در ذهنمان بالا رویم. ما دید وسیعتری را به‌دست می‌آوریم تا ارتباطات و خطاها را در ذهنمان ببینیم، تا به اینکه در آینده چه کاری انجام دهیم دسترسی بهتری داشته باشیم.

پرسش بازتابی شامل عباراتی می‌شود که آیینهای را در برابر افکار و باورهایمان قرار می‌دهد تا ارزیابی ما برانگیخته شود. تمرین آیینه شدن یا چیزی که من اسمش را «بازپخش فعال» گذاشتم، شامل مواردی چون خلاصهگویی کوچ، توضیح و تفسیر، تصدیق عبارات و به اشتراک گذاشتن احساسات و بیان ژست مراجعان می‌شود. مراجعان سپس با توضیح یا اصلاح، معنای کلماتشان را گسترش می‌دهند. آنها ممکن است در زمانی که افکار خود را مشاهده می‌کنند در سکوت فرو روند و چشمان خود را به سمت بالا، پایین یا اطراف حرکت دهند. کوچها اغلب سکوت می‌کنند تا اجازه دهند مراجعان فکر کنند. اگر مکث به شکل تحمل‌ناپذیری طولانی باشد ، کوچ ممکن است بازتاب یا سؤالی را پیشنهاد دهد؛ مثل «به نظر می‌آید چیزی پیدا کردی! آیا چیزی برایت بالا  آمده؟»

زمانی که کوچها از عبارات بازتابی استفاده می‌کنند، مردم کلمات خودشان را می‌شنوند؛ می‌بینید چگونه باورهایشان، ادراکاتشان را شکل داده است و وقتی آن را بیان می‌کنند با احساس خود روبهرو می‌شوند. سپس، زمانی که کوچها با سؤالی تأکیدی (این چیزی هست که به آن باور داری؟) یا سؤال اکتشافی (چه چیزی باعث تردید شما می‌شود؟) ادامه می‌دهند، مراجعان برانگیخته می‌شوند تا متوقف شوند و فکرشان را بررسی کنند.

ما عبارات بازتابی بهعلاوۀ سؤالات را استفاده می‌‌کنیم تا مردم را وادار کنیم درمورد نحوۀ تفکر خود بیندیشند.


ورود به حساب کاربری

برای ورود یا ثبت نام لطفا شماره موبایل خود را وارد کنید

98+

ورود به حساب کاربری

لطفا ایمیل و رمز عبور خود را وارد کنید

رمز عبور خود را فراموش کردید ؟

رمز عبور

لطفا برای ورود رمز عبور خود را وارد کنید

رمز عبور خود را فراموش کردید ؟

ورود به سایت به معنای پذیرش قوانین و حریم خصوصی میباشد

یا