تاریخچه کوچینگ
تاریخچه کوچینگ
در قرن نوزدهم میلادی در روستایی بنام کاکس در کشور مجارستان، کالسکهها و اسبهایی بود که مردم را از نقطهای به نقطهی دیگر میبرد. حکایت این روستا فرق داشت. این روستا به کالسکهها و ارابههایش معروف بود. اهالی این روستا به هنر خاص خود میبالیدند و کمکم روی کالسکه خود نام کاکس یا kotch را گذاشتند. آوازه این نام به وین رسید و شهروندان آن را به زبان آلمانی Kotsche میگفتند. این کالسکهها سپس به فرانسه راه پیدا کرد که آن را Coche نامیدند و در ایتالیا به نام Cocchio بود. در نهایت این انگلستان بود که این نام را با لهجه خودش و امروزی Coach ثبت کرد.
اگر خوب دقت کنیم متوجه میشویم نامیدن این کالسکه به کوچ بیارتباط با مفهوم امروزی کوچینگ نیست. همانطور که کالسکهها افراد را از جای فعلی به جایی که میخواهند بروند منتقل میکنند؛ کوچ هم کمک میکند مراجع از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب خود برود.
کلمه کوچ در انگلستان ماند و به اکسفورد راه پیدا کرد. در آنجا دانشجویان به استادی که آنها را در مسیر موفقیت راهنمایی میکرد کوچ میگفتند. کلمه کوچ به آکسفورد محدود نشد و سر از ورزش هم درآورد. در سال ۱۸۶۱ کلمه کوچ برای اولین بار در دنیای ورزش استفاده شد. از دهه ۱۸۶۰ به بعد کلمهی کوچینگ در انگلستان بیشتر در حوزه ورزش استفاده میشد و در ورزش به سرعت رشد کرد و به رشته حرفهای کوچینگ ورزشی تبدیل شد. که در کشور ما به آن مربیگری ورزشی هم میگویند.
داستان تیموتی گالوی
تیموتی گالوی در سالهای جوانیاش در دانشگاه هاروارد آنقدر سرگرم بازی تنیس بود که همانجا بعنوان کاپیتان معرفی شد و چند سال بعد سراغ مربیگری این رشته رفت. در ابتدا به عرف تمام مربیان از بازیکنان میخواست چگونه بایستند و چگونه به توپ ضربه بزنند. اما متوجه موضوع عجیبی شد. وقتی به بازیکنان در مورد شیوه گرفتن راکت و ضربه زدن به توپ و قرارگیری پاهایشان میگفت عملکرد آنها اغلب ضعیفتر میشد. هر چه بیشتر آموزش میداد عملکرد آنها بدتر میشد. مستاصل شده بود و نمیدانست چیکار کند. تصمیم گرفت خودش را جای آنها بگذارد تا ببیند چرا آموزشهایش جواب نمیدهد و اتفاقا همین کلید مساله بود. متوجه شد وقتی با بازیکنان صحبت میکند گفتگوی درونی در ذهن بازیکنان شکل میگیرد. گفتگو بین خود قضاوتکننده و خود انجام دهنده. خود انجامدهنده همان بخشی از بازیکن هست که میخواهد کاری انجام دهد مثلا با راکت به توپ ضربه بزند. خود قضاوت کننده آن بخشی از ذهن بازیکن است که در مورد عملکردش نظر میدهد و او را بخاطر اشتباهاتش سرزنش میکند. گالوی متوجه شد وقتی به آنها توصیههایی میکند بازیکن به جای بهبود عملکردش تلاش میکند عملکردش خوب بنظر برسد تا کمتر سرزنش شود.
با درک ماهیت گفتگوی درونی گالوی شیوه مربیگریاش را تغییر داد و دیگر به بازیکنان نمی گفت چطور راکت را در دست بگیرند یا پای خودشان را چطور بگذارند؛ فقط میخواست به توپ نگاه کنند و براساس انچه خودشان تشخیص میدهدن شیوهی گرفتن راکت و محل قرار گرفتن پای خود را تنظیم کنند. با این روش عملکرد بازیکنان تیم بهبود پیدا کرد.
گالوی این گفتگوی درونی را بازی درونی تنیس نامید و در سال ۱۹۷۴ کتابی با همین عنوان منتشر کرد که چطور با حذف توصیهها و دستورهای غیرضروری و کمک به آرامسازی گفتگوی درونی بازیکنان عملکردشان را بهبود دهیم. گالوی در این کتاب میگوید جنگیدن با حریف درونی یعنی شکها، تردیدها، ترسها و باورهای محدودکننده به اندازه جنگیدن با حریف بیرونی مهم است.
از اوایل دهه ۱۹۸۰ نظریه گالوی توجه شرکتهای بزرگ را هم جلب کرد یکی از شرکتها که از او کمک خواست یک شرکت مخابراتی در امریکا بود. گالوی بعد از گفتگو با کارمندان و مدیران متوجه شد همان اصول در اینجا هم برقرار است. او توانست با برگزاری جلسات متعدد همان شیوه را در شرکت اجرا کند. در نتیجهی آن این شرکت در مدت کوتاهی تغییراتی بنیادین در ساختار، روش کارها و فرآیندها ایجاد کرد.
داستان جان ویتمور
در دهه ۱۹۶۰ نام یک قهرمان در رشته رالی مدام تکرار میشد، فردی بنام جان ویتمور که در دنیای رالی مدال و افتخار بسیار داشت. جان ویتمور پس از بازنشستگی به طور خاص به موضوع روانشناسی فرافردی علاقمند شد. رشتهای که بر روی اصولی همانند اراده، مسئولیتپذیری متمرکز است. ویتمور قصد داشت این دانش را در ابتدا به ورزش بیاورد و سپس در کسب و کار نیز امتحان کند. ویتمور بعد از مدتی در دورهی آموزشی در دانشگاه هاروارد شرکت کرد و با تیموتی گالوی آشنا شد و تحت تاثیر او قرار گرفت.
در ۱۹۷۹ با تعدادی از کوچها که زیر نظر گالوی آموزش شده بودند موسسهای را راهاندازی کرد که در ابتدا بازیکنان تنیس و گلف کوچ میشدند. بعد از مدتی بنیانگذاران موسسه متوجه شدند آموزشهایشان بیشتر به کار مدیران و سازمانها میاید که اصطلاح کوچینگ عملکرد بوجود آمد و جنبشی در کوچینگ بوجود آمد. در ابتدا ویتمور و همکاران موسسهای را به هدف توسعه رهبری و ارتقای عملکرد افراد راه انداختند و بر روی بهبود عملکرد در سازمانها متمرکز شدند.
ویتمور تا زمان مرگ خود در سال ۲۰۱۷ از اعضای هیاتمدیره ICF بود که بنام فدراسیون جهانی کوچینگ شناخته شده است.
کوچینگ به علم مدیریت، شغل و زندگی راه پیدا کرد. توماس لئونارد از بنیانگذاران کوچینگ زندگی است. لئونارد به دانشگاه نرفت و تحصیلات دانشگاهی نداشت ولی خوداموز برنامهریزی مالی یاد گرفت و توانست مدرک دکتری حرفهای در این زمینه بدست اورد. او راهنمای افراد در حوزه سرمایهگذاری مالی بود. اصول ثابت و یکسانی هم برای ملاقات با مراجعان و بررسی وضعیتشان داشت. وقتی در جلسهای زوجی ثروتمند در مورد رنگ ماشین از لئونارد سوال کرد او به فکر رفت که مردم به این قبیل راهنمایها هم نیاز دارند و تلاش کرد با ابزار کوچینگ نیاز مردم را برطرف کند.
مطالب مرتبط
-
کوچینگ فراتر از طرح سوالات خوب
۲۴ بهمن ۱۴۰۲